نه از شیران هراسَم، و نه از دشمنانم
یَهُوَه است کنارم، استوار میمانم
نزدیکم است، این را دانم
چَشم ایمان، بیند ورای ظلمت
چَشم ایمان، کرده بیباک مرا
یَهُوَه است قوّتم، عزم و شجاعتم
او را بینم در کنارم با چَشم ایمان
خادمان وفادار، سرشار از ایمان زیستند
محکم در هر سختی، به امید وقتی
که در بهشت بر پا ایستند
چَشم ایمان، بیند ورای ظلمت
چَشم ایمان، کرده بیباک مرا
یَهُوَه است قوّتم، عزم و شجاعتم
او را بینم در کنارم با چَشم ایمان
گویم به کوه، ‹برکَنَد ز جایَش›
ایمان، قدرت بخشد مرا
گر نباشد ایمان، کجا در سختیها
بودم بردبار و بیپروا؟
چه باشکوه، چه زیباست، آیندهٔ جهان!
مانم پابرجا، تا شود هر کجا
پیروزی یَهُوَه، اعلان
چَشم ایمان، بیند ورای ظلمت
چَشم ایمان، کرده بیباک مرا
یَهُوَه است قوّتم، عزم و شجاعتم
او را بینم در کنارم با
چَشم ایمان